محققان، پنج مرحله از واکنشهایی که افراد در قبال مرگ از خود بروز میدهند را اینگونه توضیح میدهند:
1- انکار (من؟ نه!)
در ابتدا، اینکه مرگ در حال وقوع است، اغلب بهوسیله بیماری که رو به مرگ است، پس زده میشود! این انکار و تکذیب بر شوک اولیه، غلبه یافته و اجازه میدهد تا فرد شروع به جمعآوری منابع خود کند بنابراین این انکار، در این مرحله، پس از مدتی مکانیزم دفاعی خوبی است که میتواند نگرانکننده شود اگر اقوام و دوستان فرد محتضر، آن را مورد تایید قرار دهند.
2- خشم (چرا من؟)
در دومین مرحله، فرد در حال فوت در ارتباط با مرگ قریبالوقوع شروع به احساس خشم و آزردگی کرده و این عصبانیت و خشم ممکن است نسبت به خدا، یا اقوام و خانواده و مراقبتکنندگان از فرد باشد که در این خصوص کاری از دست آنها برنمیآید اما سعی دارند تا هرگونه ابراز خشم را کنترل کرده و به بیمار کمک کنند تا وارد مرحله بعد شود.
3- چانهزنی (باشه من، اما ....)
بیمار در این مرحله ممکن است سعی به چانهزنی آن هم با خدا کند تا راهی برای تغییر سرنوشت یا حداقل، تعویق مرگ پیدا کند. بیمار ممکن است در قبال بهبود، قول دهد که کار خوبی انجام دهد یا از اعضای فامیل بیشتر دلجویی و مراقبت کند.
4-افسردگی (آره، سراغ من اومده)
بیمار در چهارمین مرحله به تدریج، شرایط کامل خود را تشخیص داده و این کار با افسوس خوردن در مورد از دست دادن سلامت است و سپس به غم از دست دادن دوستان، اعضای خانواده و یا زندگی تبدیل میشود. شاید این زمان، سختترین اوقات باشد. فرد رو به مرگ نباید در این دوره، تنها باشد و از طرفی هم نباید به او دلخوشی کاذب داد زیرا ناراحتی در این مرحله امری اجتنابناپذیر است و باید با آن کنار آمد.
5- پذیرش (بله، من! من حاضرم)
فرد در آخرین مرحله، واقعیت مرگ را پذیرفته است: این نه ترسناک است و نه دردناک و نه غمناک است و نه مسرتبخش، بلکه غیرقابل اجتناب است. کسی که منتظر پایان زندگی است ممکن است بخواهد تا افراد اندکی را ملاقات کند و یا خود را از سایرین جدا کرده یا شاید هم فقط برای حمایت، به یک نفر پناه ببرد.
و
اینکه فرد چگونه با مرگ مواجه میشود، به نوع مقابله او با سایر استرسهای عمده زندگیاش بستگی دارد. کسانی که در سازش با سایر بحرانهای زندگی دچار اشکال بودهاند قاعدتاً مشکلات بیشتری در سازش با مرگ نیز خواهند داشت پس سعی کنید روش درستی برای مقابله با مشکلاتتان بیابید.